چرا مولانا مثنوی خود را که به منزله تمامیّت عرفان او هست را با بشنو آغاز میکند؟ و چرا باید شنید؟ از چه کسی باید شنید؟ چگونه باید شنید و با کدام گوش باید شنید؟ مولانا در همان ابتدای مثنوی که بشنو را به شکل یک امر مستقیم و بی واسطه به همه ی ما و در طول تاریخ به همه ی کسانی که مخاطب او هستند بیان و اعلام می دارد که: «بشنو»، امّا برای ایـن که به خطا نرویم و به بیراهه کشانده نشویم آن جایی و آن کسی که باید از «آن» شنید را هم در آثار خودش برای ما معرّفی می کند. صریح ترین آن، همان جایی است که می گوید: «بشنو از نی». در بحث بعد خواهیم گفت که این «نی» در نظر مولانا چیست؟ و چه مفاهیمی دارد و چه کسانی در نظر مولانا «نی» هستند و بعد بازتاب نی را در مثنوی بررسی خواهیم کرد امّا صریح ترین همان است که می گوید بشنو از نی.
چرا و چگونه؟ «بشنو از نی چون حکایت میکند .حکایت گری با نی نوعی سازگاری ذاتی دارد. سازگاری آن هم از این بابت است که آن کسی که دارد برای شما حکایت می کند معمولاً از خودش نمی گوید، یعنی هم از خودش برای شما چیزی ندارد که بگوید و نه این که از «خود» می خواهد بگوید. نی را یک میلیارد سال بگذارید یک جا بماند، از ماندن و بی هم لب ماندن و از بی همدمی، هیچ سخنی با شما نخواهد گفت. «نی» مستعدّ سخن گویی است امّا بالقوّه، تمامی قدرت های سخن گویی را دارد، تمامی اصوات را می تواند منتقل کند امّا از چه دریچه ای؛ از دریچه ی کسی که دم به دمِ او بگذارد.